شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند
دردمـندان غـمت زندگی ازسرگیرند گرکه با مژه غبارازحرمت برگیرند گرچه بیصحن ورواق است حریمت اماپادشاهان جهان روزی ازاین در گیرند
خاکهای حرمتمحمل اشکزهراست گرکه با دُرّنجـف شأن بـرابـر گیرند
چـشمهاییکه بـرای غـم تـومیبـارند بادهای است که ازساقـیکـوثر گیرند
شده پُرمنبر محـراب زگـیـسوی شما ماجـراهای خـم زلـف تو منـبـرگیرند
کشـتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آوردهام امشب که کـنم نـذربقـیع
دیدهات درهمۀ عمرچه غمهاکه ندید دشـمنت پشت درخـانۀ تو هـیزم چـید خانهات سوخت دلت سوخت از این سوزاندنکودکی ازوسط شعله به سوی تودوید
اهل خـانه هـمگـی بر تو پـنـاه آوردند همه بر حرمت گیسوی توبستـند امید
پـیـرمرد است ببـیـنیدکه حرمت دارد اینـقـدرپـای پـیـاده نکـشـیدشنکـشـید
مثل آن کودک گـمگـشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او بازصدا زد زهرا